نامش در ابتدا خوانده شد
او بر روی زانوی خود سقوط کرد و فریاد زد که این حقیقت ندارد!
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
من همه زندگی ام خدمت کردم ، من کلام خدا را ترویج کردم
چشمان او تار شده بود و او خیس عرق ، به لرزش افتاد
دو فرشته بازوانش را گرفتند
همانطور که پایش روی زمین کشیده می شد
آنها وی را از طریق جمعیت ، به سوی
شعله های آتش فروزان جهنم بردند
او فریاد می زد و متعجب بود ، آیاکسی هست که به او کمک کند
و تمام اعمال خوبی که انجام داده بود، را فریاد می زد ، که چگونه به پدرش کمک می کرد
روزه اش ، نمازهایش ، خواندن قرآنش
التماس می کرد ، در صورتی که هیچ کس از آنها به وی کمک نکردند
فرشتگان جهنم او را با زور روی زمین می کشیدند و ادامه دادند
آنها نزدیک به آتش دوزخ رسیدند
او به عقب نگاه کرد و این آخرین درخواست او بود
ای رسول خدا(ص) نگفته بودی:
چگونه پاک می کند کسی را که
هر روز پنج بار در روز خود را ، در آب زلال شستشو می دهد
و نمازهای پنجگانه را بجای می آورد و دیگر هیچ پلیدی برایش باقی نمی ماند
او شروع کرد به فریاد زدن
نماز من نماز من
دو فرشته متوقف نشدند
آنها به لبه پرتگاه جهنم آمدند
شعله های آتش صورتش را سوزاند
او در لحظه آخر به عقب نگاه کرد
اما چشمانش دیگر امیدی نداشت و هیچ چیزی در سمت چپ او نبود.
یکی از فرشتگان او را به جلو انداخت
او خود را در هوا یافت و به سوی شعله های آتش افتاد
که در آن هنگام ، دستی بازویش را گرفت و او را به عقب کشید
او سر خود را بلند کرد و پیر مردی را با ریش بلند سفید دید
گرد و غبار را از خود پاک کرد و از او پرسید:
"تو کی هستی؟" پیر مرد جواب داد: "من نمازهای توام".
"چرا اینقدر دیرکردی ! من تقریبا در آتش بودم
تو من را در آخرین لحظه نجات دادی قبل از اینکه بیفتم
پیر مرد لبخند زد و سرش را تکان داد:
توهمیشه من را در آخرین لحظه انجام می دادی ، آیا فراموش کرده ای؟
در آن لحظه، او چشم را باز و بسته کرد و و سر خود را از سجده برداشت
عرق کرده بود. صدایی از بیرون شنید
او اذان نماز را شنید
و به سرعت بلند شد و وضو گرفت
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
وقتى نماز واجب را مى خوانى آنرا در وقت خودش
چنان بخوان که گویا آخرین نمازی است که
میخوانی ونگرانی که دیگر هرگز به نماز موفق نمى شوى
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
خداوند بزرگ و متعال مى فرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم که اگر نماز را در وقتش
به پا دارد او را عذاب نکنم و بى حساب او را به بهشت ببرم